بر ساحل دریای مواج زندگیم به موج های خروشان می نگرم!به پستی ها و بلندی ها، به ساده بودن هاگاه قایقی می آیددستی تکان می دهد و سلامی می کندمی ماند، می گوید!می شنوم، می فهممو من می اندیشم:کدام اندوهش را برایم به ارمغان آورده است؟از کدام تیربار حادثه به من پناه آوردهاز چه سخن خواهد گفت؟ از نبودن ها و سخ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۱۵ - ۲۳:۳۳
( 5 نظر , 80
بازدید )